نقدی بر مجموعه شعر دیوار کاغذی
دیوار کاغذی مجموعه شعر نوشته:محبوبه کلبعلی ناشر: انجمن قلم ایران.۱۳۸۹ شعر هایی ساده با انگیزه ای نوستالوژی مجموعه شعر را ورق می زنم .مجموعه ای که کاندیدای شعر خورشید نیز بوده است .درکتاب باشعر هایی مواجه می شویم که در عین کوتاهی باری از معنا دارند .و اینجاست که مرز شعر و ناشعر معلوم می […]
دیوار کاغذی
مجموعه شعر نوشته:محبوبه کلبعلی
ناشر: انجمن قلم ایران.۱۳۸۹
شعر هایی ساده با انگیزه ای نوستالوژی
مجموعه شعر را ورق می زنم .مجموعه ای که کاندیدای شعر خورشید نیز بوده است .درکتاب باشعر هایی مواجه می شویم که در عین کوتاهی باری از معنا دارند .و اینجاست که مرز شعر و ناشعر معلوم می گردد.
تفاوت شعر و ناشعر نیز در طرز بکار گیری «کلمات» صورت می پذیرد، زیرا تمایز و تشخیص بخشیدن به «کلمات» فقط در شعر معلوم میگردد و اگر در غیر شعر قرار گیرند فقط معنای قاموسی و عادی و روزمره خواهند داشت. اما شعر یکی از عواملی است که «کلمه» در آن جان می گیرد و دارای کاربردهای متفاوت می شود.
ابتدای شعر را
خودم سانسور می کنم
انتهارا ،شما
این کتاب هیچ اسمی ندارد!(ص۶۲)
در رابطه با خوب یا بد بودن «واژه» در شعر، الیوت معتقد است که: «واژه» خوب و بد در شعر وجود ندارد، این جای «واژه ها» است که می تواند خوب یا بد باشد. یعنی در ترکیب و نسج یا نظام شعر است که «واژه ها» خود را نازیبا نشان می دهند وگرنه همان الفاظ نازیبا اگر بجای خود نشسته باشند در نظامی شایسته شعر، زیباترین جلوه ها را خواهند داشت.
آسمان را
به تمام پرنده های جهان
هدیه می دهد
قفس.(صفحه:۶۵)
آنچه نیز در این کتاب مشهود است زبان ساده شاعر است .زبانی که در چیدمان کلمات بسیار خوش درخشیده است.
و اما بعضی از زبانشناسان بر این باور هستند که در آغاز اصوات آهنگ دار بوده اند ولی معنائی نداشته بعد انسان کوشیده است که جای آنها را با «کلمات» مفهوم و دارای معنی پر کند. شیلر دراین مورد می نویسد: «زبان همه چیز را در قالب عقل ارائه می کند لیکن شاعر باید همه چیز را در قالب خیال درآورد. شعر بسوی خیال پردازی می گراید و زبان فقط مفاهیم را فراهم می آورد یعنی «کلمه» ماهیت حسی و فردی شیء را به جای اینکه نمودار سازد از آن می گیرد و در عوض از خود خاصیتی بر آن تحمیل می کند که عبارتست از عمومیتی که برای شیء اصلی ناآشناست و بنابراین شیء یا آزادانه مجسم نمی شود یا ابداً تجسم نمی یابد بلکه فقط توصیف می کند «کلمه» ماهیت حسی و خود خاصیتی بر آن از نشانه ها می توان به نشانه های فرامتنی هم رسید ؛ گذر از متن ، به قرینه های دیگری نیازمند است. این قرینه ها یا آشکار هستند و یا در پرتو تأویل به دست می آیند . « هلیدی [ Halliday ] با توجه به نقش ها و معناهای همگانی زبان به تبیین بافتِ موقعیتی پرداخت و به نحوی متناظر با نقش های سه گانه ی زبان ، بافتِ موقعیتی را متشکل از سه بخش دانست . آن سان که هر یک از این بخش ها بر انگیزاننده ی معنای متناظر با خود در لایه ی معنایی زبان است . در این چارچوب ، او بافتِ موقعیتی را هم چون یک ساختار نشانه ای تعبیر می کند که کنش اجتماعی [ Social action ] ساختار نقشی ( role structure ) مشارکین در کنش و سازمان نمادین ( Symbolic organization ) سخن را در بر می گیرد .
به طـوری که معنـای اندیشگانی در چارچوب کنش اجتماعی که روی می دهد رقم می خورد . معنای بینا فردی در حیطه ی نقش ها و روابط میانِ مشارکین شکل می گیرد و معنای متنی از شیوه ی سازمان بندی کلام حاصل می شود». ( مهاجر و نبوی ، ۱۳۷۶ : ۳۰-۲۹ )
آنچه گفته شد را یادآوری کردم تا گفته باشم.شاعر هوشمندانه به اجتماع و نشانه های پیرامونش نگاه دارد.از سر درد می نویسد:
روزگارشان سپید
جهان را کودکی نقاشی کرده
که حتی
یک مدادرنگی کوچک هم ندارد.(صفحه:۶۴)
شاعر در حوزه اشنازاده ای در کارهای کوتاه اش خوب عمل کرده است . قفس به پرندگان اسمان هدیه می دهد.در شعر صفحه ۶۵ که در بالا ذکرش رفته است.
نگاه اجتماعی و نوستالوژیک شاعر قابل تاویل و بازخوانی است .
در این زمین تلخ
هرگز سبز نخواهد شد
دستانم
مرا به گلدانی
در تنهایی پنجره آویخته اند!(صفحه:۶۳)
در جایی خواندم یکی از ویژگی های ذاتی انسان، این است که می تواند نشانه ها یا رمزها را جانشین اشخاص، اشیاء و اوضاع (به طور کلی پدیده ها) بکند که مجموع این علایم و رموز را در فرهنگ روان شناسی، «زبان»(language) گویند که هدف یا کار و وظیفه غایی آن ایجاد امکان «تفاهم» میان مردم است. هرگاه این علایم به صورت اشاره به دست، سر، چشم، لبها و … باشند آنها را «زبان اشاره ای» یا «غیرکلامی» خوانند؛ و اگر شکل باشد، یعنی به صورت کلمه درآیند، «زبان کلامی» خوانده می شوند. انسان، زبان اشاره ای را سالها قبل از زبان کلامی، مورد استفاده قرار داده است و هنوز هم با وجود پیشرفتهای زیاد در رفتار گویایی، باز از بکار بردن زبان اشاره ای بی نیاز نیست.
زبان، ارزش و نقش بسیار مهمی در تفکر دارد، لکن برای تفکر، ضروری نیست؛ چنانکه حیوانات و کودکان خرسال می توانند بیندیشند و مسائلی را حل کنند، بدون اینکه به کمک زبان نیازمند باشند. مطالعه درباره کودکان ناشنوا نشان داده است که با وجود تعویق گویایی در ایشان از لحاظ رشد و تکامل فکر همانند کودکان شنوا بود و این حقیقت نشان می دهد که تفکر می تواند بدون زبان رشد کند.
وقتی که شخص نمی خواهد افکارش را به دیگران اطلاع دهد و با آنها رابطه برقرار کند به نظر نمی رسد که محتوای فکر او لغات و دستور باشد. به عقیده ویگوتسکی در بحث از «سخن گفتن درونی»(inner speach)(گفتگویی که در طول تفکر صامت انجام می گیرد) اینگونه زبان، قواعد دستوری به کار نمی برد و کاملاً ساختار بی دستوری دارد. واتسن (J.watson) «تفکر» را «سخن گفتن زیر صوتی»(subvocal talking) تعریف کرده است. ورف (B.L.Whorf) می گوید: «ترکیب زبان فرد، عاملی است که روش ادراک او از محیط و چگونگی پاسخ دادنش به آن را تعیین می کند.»
در تفکر ارتباطی یا زبان برای ارتباط، طبعاً قواعد دستوری رعایت می شوند؛ یعنی دارای ساختار دستوری با قاعده ای است. زیرا گوینده می کوشد در شنونده، اثر بگذارد و میان خود و او ارتباط یا تفاهم و تعامل برقرار کند؛ و این ارتباط گفتاری یا نوشتاری بدون رعایت قواعد دستوری، دشوار و گاهی غیرممکن است.
اهمیت زبان را از لحاظ تفکر می توان چنین خلاصه کرد:
۱٫ زبان به تشکیل مفاهیم، کمک می کند و هرکلمه، معنا یا مفهومی را می رساند که آن نیز پایه افکار می باشد.
۲٫ زبان در تفکر و شیوه آن، مؤثر است.
۳٫ کلمات در تجزیه و تحلیل کلیات پیچیده، کمک بزرگی به شمار می روند. اگر ما به کودک خردسال یک سکه یک تومانی و یک بشقاب گرد و سرپوش یک قوطی استوانه ای را نشان دهیم او می تواند دریابد که آنها از لحاظ شکل «گرد بودن» همانندند. زیرا او یاد می گیرد که سکه یک تومانی «گرد» است. بشقاب نیز «گرد» است، و سرپوش قوطی هم «گرد» می باشد و به این ترتیب، مفهوم «گرد» در ذهن کودک، پیدا می شود او می تواند بعدها آن مفهوم را درباره سایر اشیای همانند (گرد)، به کار برد (تجرید و تعمیم).
۴٫ زبان به ما کمک می کند که توجه و دقت خود را روی افکاری متمرکز کنیم که در یاد نگاهداشتن آن دشوار است.
۵٫ برقراری ارتباط میان ابعاد زمان (گذشته، حال، آینده) در تفکر، به کمک زبان انجام می گیرد.
خلاصه، کاربرد رمز یا نشانه، یکی از مهم ترین راههایی است که شخص درباره دنیایی که در آن زندگی می کند یادآورد و بیندیشد. و به عقیده گروهی از روان شناسان، ساختار زبان یک فرد در ماهیت تفکر او نقش مهمی ایفا می کند.
حال با بازخوانی شعر های دیوار کاغذی زبان را در خدمتم تفکر و ایجاد معنا وتولید نشانه می بینیم.
به هیچ شروطی مستقیم نمی شود
افتادم
من از اول
مدادم را کج گرفته ام!(صفحه:۷۶)
آنچه که من به آن رسیده ام شاعر به تنهایی واژگان سر زده است، آنجا که خود نیز می گوید
در صفحه ۳۳ کتاب :
می خواستم به تنهایی کدام واژه
سربزنم!
این گونه فکر کردن جنبه روانشناختی کار را می رساند که در برخی ها مشهود است.واما در این کتاب شعارزدگی نیز به چشم می خورد شعر صفحه۴۹ که شعاربه شدت سیاسی است و غیر حرفه ای سروده شده است.و به پای شعر تروریست صفحه ۱۲ کتاب نمی رسد.زیر نگاه شاعرانه در آن دخیل شده است.
از شقیقه هایم
چیزی شبیه کلمه
بیرون می زند
سرم را روی شانه هایت
منفجر می کنم
وروزنامه ها تیتر می کنند:
تروریست.
در آخر اینکه نگاه نشانه شناسی و فرامتنی نیز در برخی از کارهای این دفتر بکار گرفته شده است.که خوانندگان عزیز را به کتاب ارجاع می دهم.
حمید رضا اکبری
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید