اهمیت معاصربودن در اجرای نمایشنامه ی «عصراست…»
دور از ازدحام نمایش فیلم های جشنواره،و دور از ماراتن بازیگری و بازی سازان ، درهنر- صنعت سینما، چند کوچه آنسوتر ،عده ای ازجوانان هنرمند،علاقه مند و بی ادعای شهر،نمایشنامه ای را باگروه چهارنفره ای از بازیگران،به نام های”مهسابیات”-“سیناسوری”-“نیایش مرثیه زاده”و”مهدی ربانی”،به صحنه ی تئاتر برده اند. نویسنده ی این اثر «محموداحدی نیا » وکارگردان […]
دور از ازدحام نمایش فیلم های جشنواره،و دور از ماراتن بازیگری و بازی سازان ، درهنر- صنعت سینما، چند کوچه آنسوتر ،عده ای ازجوانان هنرمند،علاقه مند و بی ادعای شهر،نمایشنامه ای را باگروه چهارنفره ای از بازیگران،به نام های”مهسابیات”-“سیناسوری”-“نیایش مرثیه زاده”و”مهدی ربانی”،به صحنه ی تئاتر برده اند.
نویسنده ی این اثر «محموداحدی نیا » وکارگردان آن، «فوادعباسی » است،که با یاری همکارانش دربازیگردانی ،«نور » ، «افکت »، « گریم» و… به شرح درج شده در بروشور نمایش،به این کار،جان بخشیده اند.
نمایش،درشب و تاریکی و درهجوم صداهایی که می پیچند و چهره ی شب رامی خراشند،آغاز و انجام می یابد. نمایشی درحال و هوایی واقع گرایانه، بااندکی از اشارات و نمادها، درمتن و اجرایی نفس گیر که ازشدت پرداختن به جزئیات نکبت و فلاکتی که گریبان خانواده ای تنگدست را گرفته است، رنگ وبویی ناتورالیستی به خودگرفته است. آنچه بارمعنایی متن راشاخص میکند، توجه به موضوع های نزدیک وملموس و دوری ازمضامین تکرار ی است. آدم های نمایش آنقدر واقعی هستند که از اولین لحظه ها، موجودیت خودرا تثبیت می سازند.
اما ازسوی دیگر ،آنچه به متن آسیب می زند، دیالوگهایی است که به مکالمه های روزمره نزدیکند وکمتر بار نمایشی دارند. البته در بستر رئالیسم جاری بر فضای نمایش، این ویژگی،بدیهی می نماید اما « واقعیت نمایشی» و داستانی نیز ویژگیهای خاص خود ر ا می طلبد. نکته ی دیگر گفتگوهای زیرلبی و دونفره ی بازیگران است در بعضی لحظه ها که برای نماهای نزدیک در«سینما» کاربرد دارند،نه تماشاگر تئاتر درآن فاصله ی مفروض فیزیکی از صحنه های کوچک و بزرگ تماشاخانه های تئاتر!
البته بیان بازیگران،دربزنگاههای حساس کاراوج می گیرد و باآن رفت وبرگشت هاو رویارویی هادر میزانسن و اجرا ازتعادل خوبی برخوردار است.
ازنکات ارزشمند دیگر،بایدبه بازی خوب بازیگران اشاره نمود و همچنین آن قطع هاوخاموشی های ناگهانی و حیف است به دو قسمت خوب ازاین ویژگی اشاره نکنم:
آنجاکه پسرارشدخانواده، باکاردی دردست قصدخروج ازمنزل و برخورد فیزیکی بامردی رادارد که زنگ را به صدادر آورده، که ناگهان باکلام مادر،از رفتن بازمی ماندو ایجاز در اجرا:« تنهابا یک نگاه پسرو سپس قطع نور»
ودوم آن دیالوگ دخترنوجوان با چهره ی کبود در بک گراند صحنه رو به مادر که جلوی صحنه تقریبا رو به تماشاگران درحال نماز است و گزارشی از وضعیت دردناک پسرش می شنود. مادری که از ابتدا باررنج های بی شماری چون اندوه از دست دادن همسر، کشیدن بارمالی خانه، باکار و زحمت،دست و پنجه بامشکلات خانه و بدترازهمه تهمت وشک ناروا ازعزیزانش،همه وهمه ،دست به گریبان بوده و درپایان نمایش،این دردورنج،درتاریکی صحنه،همراه بافرورفتن مادربه سجده،برجان و روح تماشاگر آوار می شود.
آیا این، تیر خلاصی برپیکر مادراست که فرو می ریزد، یادعا و یا نفرینی که برسجاده می نشیند?
عبدالحسین حاج سردار
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید