معلمان متوجه استعدادم نشدند / سختی های زیادی کشیدم تا سالن آرایشگاه را راه اندازی کنم /نسبت به اهدافم هنوز پله اول هستم
طبق برنامه ریزی قبلی با منشی سالن آرایشگاه فریاد خود را به محل می رسانم . صندلی های سالن انتظار تکمیل و جای خالی برای نشستن نیست . سه نفر از بانوان سر پا ایستاده اند . بسکویت وچای برای پذیرایی سر میز گذاشته شده و برخی در حال پذیرایی از خودشان هستند . دراین […]
طبق برنامه ریزی قبلی با منشی سالن آرایشگاه فریاد خود را به محل می رسانم . صندلی های سالن انتظار تکمیل و جای خالی برای نشستن نیست . سه نفر از بانوان سر پا ایستاده اند . بسکویت وچای برای پذیرایی سر میز گذاشته شده و برخی در حال پذیرایی از خودشان هستند . دراین میان برخی بانوان برای دریافت خدمات حرفه ای آرایشگری به اتاق دیگری می روند . ساینا و آیسا ۵ و ۳ ساله هم که درکنار مادرانشان مشغول بازی اند . تعدادی از بانوانی که درسالن نشسته اند درباره امور روزمره زندگی خود صحبت می کنند وتعدادی هم از اینکه مدت زیادی منتظرند تا نوبت شان بشود خسته شده اند و با موبایل خود را مشغول کرده اند .
سراغ منشی می روی تا برای مصاحبه با فاطمه غفوری معروف به «فریاد » که خدمات آرایشگری حرفه ای را در اهواز و دیگر شهرهای کشورمان انجام می دهد هماهنگی های لازم را انجام دهم که دراین حین خانم غفوری به همراه خواهرش فریده به پیشواز آمده و با لهجه گرم اصفهانی ضمن خوشامد گویی ، من را به اتاق کارشان که دو خانم دیگر هم درآنجا نشسته اند دعوت می کنند . فرصت را غنیمت شمرده و بدون فوت وقت به بیان سوالاتی که خاطرات دوره آرایشگری فریاد را تجلی می کند وعلل موفقتش در این شغل می پردازم که حاصل این گفت گو را می خوانید .
اسم اصلی شما فریاد است ؟
از همان زمانی که متولد شدم پدر ومادرم این اسم را دوست داشتند ، اما به دلایل قانونی اداره ثبت احوال با نامگذاری این اسم موافقت نکرد وآنها تصمیم گرفتند اسم مستعارم فریاد ولی اسم شناسنامه ای من فاطمه باشد .
.
آیا انتخاب اسم فریاد در خلق وخوی شما هم اثر گذلشته بود؟
بله تاثیر گذار بود .واقعیت این است که دوران کودکی تا دوران دبستان زیاد جیغ می کشیدم .اگر کسی دستش به من می رسید حداقل یک بار ازش کتک می خوردم و گریه می کردم . برای کسی اعصاب نگذاشته بودم .فردی خودخواه بودم و هر اسباب بازی دست دوستانم بود به زور می گرفتم وخرابش می کردم .
آیا این روند اخلاقی در دوران راهنمایی ودبیرستان هم ادامه داشت ؟
دوران ابتدایی و راهنمایی اخلاقیاتم بیشتر به پسرها شباهت داشت . در مجموع بچه شیطونی بودم .به عشق خوردن پاستیل ، نون پنیر وخوراکی های دیگر به مدرسه می رفتم و زمانی که معلم درس می داد همه فکر و ذکرم به خوردنی های خوشمزه یی بود که دوست داشتم .عاشق نقاشی کردن بودم وتمام دفترهای مدرسه ام ، گل و بوته وسبزه بود ولی معلمانم متوجه این استعدادم نشده بودند .
آیا آن دوران چهره معلمانتان را هم نقاشی کردید ؟
دوست نداشتم چهره معلمم را بکشم چون برایم اهمیتی نداشتند فقط به این فکر بودم کی زنگ تفریح می شود تا سراغ خوراکی وب ازی کردن بروم .به خاطرظاهر سبزه بودن رنگ پوستم بین دختران اصفهانی به چشم می آمدم و معلمانم مرا خیلی دوستم داشتند ولی به لحاظ درسی نسبت به یک خواهر و برادر دیگرم تنبل وشیطون بودم و بعدها اخلاقیاتم به کلی تغییرکرد .
چطور ؟
کلاس چهارم دبستان بودم که با همکلاسم فاطمه مشایخی دوست شدم او خیلی روی من تاثیر گذاشته بود و دوستی با او برایم اهمیت داشت . یکی از شرط های فاطمه برای اینکه با من دوست باشد این بود که درس بخوانم .او دانش آموز فعال و پر تلاشی بود و برای درس خواندن ، برنامه ریزی خوبی داشت وهمین شرط او باعث شد که دوستی ما ادامه دار باشد .
دوره دبیرستان ، رشته ریاضی را انتخاب کردم چون آن موقع مردم از روی چشم هم چشمی رشته های مهندسی و پزشکی را انتخاب می کردند . سال ۷۸ بود که متوجه علاقه ام به رشته آرایشگری شدم البته درکنار مادرم هم در آرایشگاه اصفهان آرایشگری می کردم .
درباره پدرتان توضیح بدهید شغلش چیست ؟
پدرم راننده ماشین سنگین بود . زمانی که من یک ونیم سال داشتم ، در تصادف رانندگی جانش را از دست داد . من اصلا پدرم را ندیدم و چهره اش در خاطرم نیست . اما به قول مادرم ،پدر بیمه نبود وحقوق خاصی نداشت به این دلیل نیاز مالی مهمترین عاملی بود که باعث شد مادرم به کارخود ادامه بدهد .
چگونه وارد کار آرایشگری شدید ؟
شرایط کاری من در ابتدا در آرایشگاه کوچک بود که مادرم فضایش را در اختیارم گذاشت و درکنار درس خواندن ،گاه به مادر هم کمک می کردم تا اینکه جسارت کار آرایشگری بصورت حرفه ای را از خانمی که در آرایشگاه مادرم مشغول به کار شده بود فرا گرفتم . به تدریج خودم وسایل آرایشگاه را آماده و تجهیز کردم .از استان تهران وسایر استان ها برای امور آرایشگری به آرایشگاهم مراجعه می کردند و هرماه یک بار هم به تهران می رفتم تا اینکه دانشگاه شیراز رشته مامایی ودانشگاه اهواز رشته کشاورزی شاخه زراعت قبول شدم .
خب چه رشته ای انتخاب کردید ؟
اصلا به خستگی و سختی های کار اهمیت نمی دادم و تنها فکرم این بود که موفق شوم .بنابراین رشته کشاورزی شاخه زراعت را انتخاب کردم و همزمان کار آرایشگری را ادامه می دادم . دانشگاه اهواز یک ترم درس خواندم . آن دوران تردد من برای انجام امور آرایشگری در تهران ، با اتوبوس بود چون هزینه نداشتم که با قطار بروم و تصمیم گرفتم برای کاهش هزینه ها برای کار در اهواز برنامه ریزی جدی کنم بنابراین ابتدای کار آرایشگری من در اهواز در منطقه کوروش بود که عمه ام مکان را در اختیار من گذاشت ولی با افزایش روزانه مشتریان ، فضا دیگر جوابگو نبود و کارکردن در آن محیط سخت شده بود . ازسوی دیگر نیاز به نیروی کمکی داشتم که به خواهرم فریده آموزش های تخصصی دادم و بعد از فارغ التحصیلی دانشگاهم به اتفاق خواهرم فریده ، کار را در آرایشگاه های مناطق مختلف سطح اهواز انجام می دادیم . دراین مسیر سختی های زیادی را کشیدیم تا اینکه خودم یک سالن آرایشگاه را راه اندازی کردم .
مهمترین تجربه ای که در سالن های آرایشگری کسب کردید چه بود؟
طی سال های گذشته با رفتارهای ناجوانمرادانه برخی همکاران هم صنف خودم مواجه شدم که باعث شد خسارت مالی چند برابری به من وارد شود و از لحاظ روحی بسیارغمگین وافسرده شوم اما جسارت این را پیدا کردم که خودم روی پای خودم بیاستم و درکار استقلال کامل داشته باشم .
شاید آن افراد فکر کنند زرنگی کرده اند، اما این رفتار باعث شد حق من ضایع شود . ولی خدا به من کمک کرد و سرمایه من دو ماه پس از بروز مشکل در کارم در آخرین آرایشگاه (در منطقه زیتون ) ، ۵ برابر شد و این موضوع به من نشان داد ، برای گرفتن حق نیازی نیست تلاش کنید چرا که حق به حق دار می رسد فقط باید صبر داشت . اکنون فهمیدم هیچ اتفاقی درزندگی انسان ها بی حکمت نیست و خدا را شکر می کنم که در این چند سال گذشته توانستم تجربه های زیادی کسب کنم .
خاطره ای دارید برایمان بگویید .
از وقتی به اهواز آمدم سپیده بهترین دوست من بود .خیلی دختر خوبی بود ولی به دلایلی نامعلوم سالن را ترک کرد. ( اشک …)
فریاد بعد از چند دقیقه سکوت ما دوباره به حرفهایش ادامه می دهد که .. حقوقش را به موقع می دادم وعلت ترک کارش ، علت مادی نبود . گویا یک سری بد بینی های وحسادت دیگران باعث شد سپیده که ۱۰ سال کنار هم کار می کردیم ،دیگر به محل کارش نیاید . هرچه به او زنگ می زدم ،جواب تلفن هایم را نداد . شاید این خانم از دست من ناراحت باشد ولی من همیشه او را دوست داشتم و برای من مثل یک فرشته مهربان بود .
سیپده بسیار خوش اخلاق بود . آن زمان خانمی به سالن ما آمده بود که در کارش فرز و سریع بود . می خواستم سپیده هم درکارش موفق تر باشد . به او گفتم بیشتر دقت کن . شاید او فکر کرد من نیروی جدید را بیشتر دوست دارم ولی هدفم از گفتن این حرف فقط پیشرفت کاری سپیده بود . اوفقط سه ماه با ما کار کرد ودیگر به سالن نیامد .. او به خاطر رفتارها و گفته های دیگران که گفته بودند تو مهارت کامل را داری وچرا برای خودت کار نمی کنی ؛ از کنار ما رفت ولی آن طور که شنیدم نتواست درکارش موفق باشد چون هنر به تنهایی برای موفقیت کافی نیست بلکه تجربه هم نیاز است که این تجربه به راحتی بدست نمی آید .
چقدر به ظاهر مردم اهمیت می دهید ؟
معتقدم ظاهر افراد قابل قضاوت کردن نیست . زندگی به من یاد داد که ظاهر آدم ها را زود قضاوت نکنم واز اتفاقات بد زندگی ناراحت نشوم چون اتفاقات ،سرچشمه بهترین خوبی ها در زندگی من می شوند . معتقدم خواستن توانستن است و باید تلاش کرد تا به خواسته ی مورد نظر رسید ولی خدا هم کمک می کند فقط باید صبور بود.
هدف شما از کار کردن فقط پول در آوردن است ؟
الان کار می کنم تا پول در بیاورم و در اقتصاد خانواده نقش داشته باشم و شاید به لحاظ جسمی مانند قبل انرژی نداشته باشم چون مسئولیت همسر داری و نگهداری از فرزندم « اوستا» را دارم که ۹ ماهه است .اما یکی از دلایل ادامه کارم اشتغال زایی ، حداقل ۱۰ نفر نان آور خانواده است .
راه رسیدن به اشتغال چیست ؟ سازمان آموزش فنی وحرفه ای دراین خصوص چه نقشی دارد ؟
راه رسیدن به اشتغال ، فراگیری مهارت است و سازمان آموزش فنی و حرفه ای کشور با بکارگیری سیاست های اجرایی در حمایت از سرمایه گذاری بخش خصوصی در آموزشگاههای آزاد و جذب کارآفرینان مهم است ..اداره کل آموزش فنی و حرفه ای استان خوزستان نیز دراین راستا با مدیریتی صحیح و شناسایی پتانسیل های انسانی کارآفرین و بکارگیری تجهیزاتی مناسب ، در مسیر مهارت آموزی به متقاضیان منطقه و رفع بیکاری جوانان عاملی موثر بشمار می رود وتعامل بسیار خوب مسئولین و کارکنان اداره کل فنی و حرفه ای استان خوزستان با کارآفرینان بخش خصوصی گویای این امر است .
با توجه به اینکه برای انجام کارتان از اصفهان به اهواز و استان های دیگر می روید ، آیا پیش آمده در مقابل مشتری هایتان بد قول شوید ؟
به ندرت پیش آمده که برنامه کاری ام را لغو کنم . در بدترین شرایَط سرما،گرما، بیماری وحتی درگیری های زندگی به خاطر وعده ای که به مشتری هایم دادم به استان و شهر مورد نظر می آیم و معتقدم در قبال پولی که از مشتری دریافت می کنم باید احساس مسئولیت داشته باشم .
فکر می کنید دیدگاه مشتری ها درباره کارکردن شما چیست ؟
غیر از ۱۰ نفر، بقیه می گویند چقدر کار می کند . چقدر پولکی است . مجبور نیست که اینقدر کار کند . چقدر پول می خواهد جمع کند ؟ چقدر طمع دارد .
ناراحت نمی شوید ؟
کاری به تفکرات و دیدگاه مردم ندارم .هر جور دوست دارند قضاوت کنند ناراحت نمی شوم ،چون آنها تقصیری ندارند و جای من نیستند . مشتری اینجا را انتخاب کرده و وقتی در این مکان آمده یعنی مهر تایید به کار من زده و به کار ما اعتماد کرده پس به قضاوت هایش کاری ندارم . معتقدم چند ساعتی که مشتری به سالن آرایشگاه فریاد می آید باید احترام ببیند وتلاشم این است که به او احترام بگذارم ..همانطور که مشتری به من احترام می گذارد ،در قبال کاری که برایش انجام می دهم هزینه دریافت می کنم اینکه مشتری کار من را انتخاب کرده یعنی خدا به من لطف داشته و باید نهایت تلاشم را کنم که مشتری با رضایت کامل از اینجا برود .
چند سال سابقه کاری دارید ؟ دوره های تخصصی آرایشگری را در کجا گذارنده اید ؟
۱۷ سال سابقه کاری دارم . دوره های تخصصی ام را در کشور باکو وکشور آلمان گذراندم . هدفم از گذراندن دوره های تخصصی این بوده که سبک کارم جدید و به روز باشد و براساس سلایق مخاطبان کار حرفه ای انجام دهم .
آیا سایت ویژه برای کاربران خود دارید ؟
خیر. اما تلگرام و اینستاگرام ویزه کاربران دارم که به آدرس زیر است .
Telegram
@faryadtattoo
Insta
Faryadtattoo
اگر روزی مجبور باشید کارتان را ترک کنید فکر می کنید چه احساسی پیدا می کنید ؟
اگر چند سال قبل این سوال را می پرسیدید، شاید می گفتم با ترک کار و خانه نشینی می مردم ، چون کارم را خیلی دوست دارم و به من انرژی می دهد. اما رویدادهای زندگی به من نشان داد اگر همین الان کارم را ازدست بدهم شاید مدتی حالم بد شود ،ولی چون مطمینم بهترین شرایط برایم پیش می آید ، سعی می کنم در مسیری که خدا برایم گذاشته حرکت کنم. مطمئنم خدا بهترین راه را در مسیرزندگی انسان ها قرار می دهد و هیچ راحتی بدون گذراندن سختی بوجود نمی آید. ولی از خدا خواستم در حد ظرفیتم به من سختی بدهد.
خودتان را فرد موفقی می دانید ؟ علت را بگویید.
نسبت به اهدافی کلانی که در ذهنم است ،پله اول هستم. یکی از علت هایی که در موفق بودنم نقش داشته ، مردمداری واحترام به طرف مقابل بوده است . مردم را بی اندازه دوست دارم .هر آدمی با هر ظاهری از هر طبقه جامعه باشد و برای دریافت خدمات زیبایی چهره اینجا بیاید احساس می کنم آن آدم خودم هستم . فن بیان خوب و جلب رضایت مشتری ازدیگر عواملی است که در موفقیت من نقش دارند و کار با کیفیت برای مشتری مورد تاکید من است ؛ نه زود تمام شدن کار .
اگر آرایشگر نمی شدید چه شغلی را انتخاب می کردید ؟
اگر آرایشگر نمی شدم ، بازیگر نمایش می شدم یا به موسیقی وارد می شدم و درمجموع گرایش من به سمت هنر بود .
سخن آخر ؟
به هر چی بخواهی می رسی فرق نمی کند در چه سنی باشی . اصل این است که خودت را باور داشته باشی که اگر اینگونه نباشد هیچ کس نمی تواند باور کند که تو موفق می شوی .
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید