مرزی که قدمگاه عاشقان حسینی شد / لشکر خوبان از شش ماهه های اربعینی تا پیران موکبی محرمی
نبض شهر – نگاهش پر از حرف بود و حرفش خوش آمد به زائران کربلا . مرد قامتش را با خاطرات جنگ خمیده کرده بود . دستش را برای نسلی دراز می کرد که نام جنگ و چذابه را تنها با یک فیلم در ذهنشان تداعی می کنند و راز ایستادگیِ مرد ، راز بزرگ […]
نبض شهر – نگاهش پر از حرف بود و حرفش خوش آمد به زائران کربلا . مرد قامتش را با خاطرات جنگ خمیده کرده بود . دستش را برای نسلی دراز می کرد که نام جنگ و چذابه را تنها با یک فیلم در ذهنشان تداعی می کنند و راز ایستادگیِ مرد ، راز بزرگ خوزستان در این پاره ی وطن است.
اینجا مردان و زنان پیر و جوان هر آنچه دارند برای زائران کربلا چاشنیِ راه می کنند و قوتی برای خوردن . مگر نه این است که لشکر خوبان در مسیری گام نهاده است که روزگاری لشکریانِ بعثی با یک شعار بر پیکره ی تبدار خوزستان گام نهادند ؛ آنها آمده بودند بمانند اما تاریخ ورق خورد کتابهایی نانوشته در قلوب پیر و جوان نگاشت ، تا اثبات کند آنچه از عراق آمد تا ماندگار شود تنها یاد اباعبدالله و آرزوی زیارت کربلا بود و بس برای دلهایی که در کربلای چذابه از تپیدن افتاد.
اینجا زیر پرچم حسین(ع) همه یکی شده اند، عاشقانی که خادمی زائران را به شرکت در پیاده روی اربعین ترجیح داده و با علاقه ای وصف نشدنی در حال خدمت رسانی هستند و زائرانی که تمام هم وغم شان را زیارت سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (ع ) و امام علی (ع) در کربلا ونجف قرار داده اند و طلبیده شدن هر کدام شان حکایتی دارد . از زوج جوانی که سختی سفر با نوزاد شیرخواره شان را با جان و دل خریده و گرمای هوا مانع سفر معنوی شان به کربلا نشد تا خانواده ای که سفره حضرت رقیه (س ) خود را در ضریح بین الحرمین بر پا کردند.
آری درست حدس زدید ! اینجا چذابه است. کربلای شهیدانی که خاک ندادند و خون دادند تا راه کربلا برای زائرانش آرزو نباشد. زوج جوان در آرامش و سایه وجود ایمان گام برمیدارند نسلی که آسایش را در سایه سردار شهید قاسم سلیمانی و یاران هم نسلش دارند و راهی می روند که امنیت را به بوی نای خاک و خون و خرما به تب دارترین روزهای جنگ گره میزد. آنها گرما را با ورق کاغذهایی کم صدا برای نوزادشان لطیف می کنند تا لشکر خوبان آغوش به آغوش شش ماهه هایشان را به دیار علی اصغر ببرند به آنجا که نخل بود و آب بود و ایمان نبود. اینها ایمان را در قلب نوزادها نیز ریشه دوانیده اند تا رشته ی اعتقادشان به علی اصغر گره بخورَد همانگونه که نام کربلا به نام حنجره ی خشکیده ی علی اصغر کربلا شد.
تا چشم کار می کند موکب هایی را می بینی که خادمی زائران حسینی را می کنند و با اصرار و التماس زائران را به موکب شان هدایت می کنند. از کودکان گرفته تا جوانان و پیرزنان و پیرمردان، همه دارایی خود را در طبق اخلاص گذاشته و با خرما، آب، نان، میوه و خوراکی های محلی سفره پر برکت زائران حسینی را پهن کرده اند و خادمی عاشقان حسینی را افتخاری بزرگ می دانند .
در تمام مسیر بهترین امکانات برای زائران فراهم شده است.شاید اگر اولین بار گذرت پس از سالها به این مرز و این صحنه های عاشقی بیفتد باخود زمزمه کنی؛هم اینک من پای بر قدمگاه کدام رزمنده در این دشت بزرگ و صحرای خدا گذاشته ام ؟ این تکه های یخ این آبهای گوارا،لبهای خشکیده ی جوانان رزمنده ی ایرانی،روزهای عطش و روزگار رفته بر اهل بیت کربلا،این آب و انقلابِ کربلا،این آب و انقلاب خمینیِ کبیر و بازهم تکرار قصه ی آب که برای اهل بیت گوارا نبود،که تیری بود بر حنجره ی نوزاد،شمشیری بود بر بازوان آقا ابوالفضل عباس (ع )و عمودی که سر بریده حسین (ع )را برای رقیه و لبهای خشکیده اش تا شام،منزل به منزل بر دوش می کشیدند.
آب آب آب ! آه ای مردمانی که عشق حسین (ع ) شما را تا زیارتگاه چذابه آورده است اینجا صدها جوان در خون خود تشنه لب غلتیده اند . اینجا هنوز هم صدای تیر و تفنگ و تانک جای جای منزلگاههایش به گوش می رسد،اینجا میان پرچم های برافراشته در دستانتان هنوز هم نقش پیشانی بندهای سبز و سرخ و سفید و سیاه رزمندگان زیباترین رقص را زیر برق خورشید خوزستان دارد و جلوه گاهی عاشقی همین چذابه است .
۳۵۰ موکب در مرز چذابه و ۴۰۰ موکب از میدان مقاومت تا مرز شلمچه راهاندازی شده که تمرکزاصلی آنها اسکان دلباختگان حسینی است . موکبهای اربعینی در پایانه مرزی شلمچه امکان اسکان شبانهروز ۲۰ هزار نفر و موکبهای چذابه امکان اسکان شبانهروز ۲۵ هزار زائر را دارند. در کنار برپایی موکبهای اسکان و تغذیه، منازل مردم، حسینیه، مساجد و مدارس هم برای اسکان زائران خدمات رسانی می کنند .
هوا خیلی گرم است و برخی زائران با تکه پارچه ای بر سر سعی کرده اند شدت گرما را بر بدن خود کم کنند. برای خنک کردن مسیرتردد زائرین حسینی در مرز چذابه پنکه هایی هم در فاصله های چند متری نصب شده است . پیرمردی چفیه برسر با در دست داشتن مخزن گلاب در مسیر زائران ایستاده است . آه از این قامت تکیده و بوی عطر و گلاب پیرمرد ، از این نگاه در حفره مانده ی بر گونه نشسته که مرا سخت یاد حبیب ابن مظاهر می اندازد. اینجا هرکس دوست دارد تکه ای از کربلا باشد و من سخت عطر حضور کاروان خوبان را به گلاب و خنکای آب لمس می کنم .
صداها،این صداهایی که در سکوت خود سخت غرقِ چذابه می کند مرا،صدای چرخ کالسکه ی کودکان ،صدای گامهای استوار زوج های جوان، صدای مهره های تسبیح که دانه دانه ذکر بر لب سالمندان دارد و صدای چرخهایی که پا می شود برای جوانی که پا ندارد .این صداها چه حُزن سنگینی دارد که مرا سخت در چذابه سالهای دور غرق می کند. همان صداها ولی در گریختن از زادگاهشان،در تیر و ترکش دشمن،در بوی سوزِ تن هایی که تیر خوردند و در غریو الله اکبر رزمندگانی که رزم آخرین راهشان بود تا خاک خاک بماند.
در گذر از موکب ها نام موکب اهل بیت (ع) توجه مان را جلب می کند که به طرف آن می رویم . لیوان های چای ردیف شده اند و چند نوجوان و جوان درحال توزیع چای به زائرانی هستند که برای خوردن چای به این موکب آمده اند. نگاه پر از اشتیاق جوانان دیارمان برای خادمی عشاق حسینی ،این نخلهای قد برافراشته و سربلند،این وارثانِ انقلابِ حسین (ع ) این شیرخوردگانِ مکتب زینب (س) این نسل سر بلندِ آقا خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی با اصرار مهمانان را به این موکب دعوت می کنند .
نوجوان خوزستانی شیرین می کند کام زائران را و چقدر بوی قاسم می دهد و بوی علی اکبر و نگاهش سخت نگاهِ یک ایران را به عاریه برده است. چرا که اینها نسل رزمندگانِ همسالشان در چذابه هستند، نسل بهنام محمدی ها ،نسل فهمیده ها، آری یک خوزستان بود و یک نسلِ باغیرت،کوچک و بزرگ ریز و درشت،همین دستها که سفیدِ شِکر را تعارف می کند،چقدر در سالهای دورِ خوزستان و چذابه سرخیِ خون دید؟ همین انگشتها که قاشقی سبک را بامهارت می چرخاند چند ماشه از مسلسلهای سنگین را به مهارت برقلب دشمن نشانه رفت؟ در دوران سازندگی با مهارت چند سال قلم چرخاند تا چرخ صنعت نفت در خوزستان بچرخد؟
توفیق ابهایی دانش آموز پایه نهم و اهل شهرستان هویزه است . از احساس خوبش برایمان می گوید که از شوق و ذوق خدمت به زائران حتی خواب به چشمانش نمی آید .از اینکه فرصتی پیدا کرده تا مانند سالهای گذشته در موکب اهل بیت (ع) خدمتگزار مهمانان سالار شهیدان باشد خیلی خوشحال است و لبخند رضایت بر لب دارد.
درصف زائرانی که برای گرفتن غذا جلوی یکی از موکب ها ایستاده اند ُ فرد میانسالی را می بینیم که روی ویلچر است . دلش را سپرده به ضریحِ عباس ،چشمانش خیره به پاهایی است که خستگی و گرما را در نَوَردیده اند .سخت منقلب از حال دردمندانه اش،دردش را به چشمانش سپرده تا تصویر پاها را به پرده ی سُربیِ اشک بسپارد. آمده از داغِ نداشتن به حسین (ع ) بگوید .از عشق به راه پیمودن از پاهایی که عاجزند،ولی دلش را روشنتر کرده تا بیاید. آمده آنچه چشمهایش دیده و پیموده بگوید که فقط پا تو را به ضریح نمی رساند بلکه گاهی اراده و قلب تا آنسوی شام پروازت می دهد .
خود را سید جواد موسوی معرفی می کند . ۵۲ سال سن دارد . بعد از آخرین تصادف رانندگی در هشت سال قبل، هر سال برای طلب شفاعت به زیارت کربلا و نجف می رود .می پرسیم با این شرایط جسمی این سفر برایتان سخت نیست ؟ پاسخ می دهد : راه امام حسین (ع) اصلا سختی ندارد . با دل و جان می آییم و توشه این سفر معنوی مهمتر از سختی سفر است .
این زائر جوان درباره احساسش به این جمله بسنده می کند که ” دلم برای بین الحرمین پر کشیده و بی طاقت شده ام. زیارت بین الحرمین را خیلی دوست دارم و در آن آرامش زیادی پیدا می کنم .
صدای مداحی های اربعینی حسینی حال و هوای چذابه را معنوی و نورانی تر کرده است . موکب دیگری که برایمان چشم نوازی می کنند، ارائه دهنده خدمات خیاطی به زائران است . سعید قاسمی از یگان نظام استان های شمالی کشورمان در این غرفه درحال تعمیر لباس های زائران است . می گوید : هر سال از یک هفته قبل به چذابه می آییم. ارائه خدمت به زایران در اربعین حسینی حس بسیار زیبایی است .
قاسمی می افزاید : راهپیمایی عظیمِ اربعین واقعاً یک پدیده الهی و معنوی است. باید این شور و شوقی که در بین مردم وجود دارد را حفظ کرد چرا که ضامن بقای این کشور است.
در بین شور و شوقی که بین خیلی جمعیت زائران در مرز چذابه وجود دارد با یک از افرادی که برای دومین سال به مرز چذابه سفر کرده گفتگو می کنیم . او احساسش را اینگونه توصیف می کند : وقتی وارد مرز چذابه می شویم تاب و تحمل برای رفتن به کربلا چند برابر می شود و بزرگترین حسرتمان این می شود که از کاروان کربلاییان جا مانده ایم و باید از دور به سالار شهیدان سلام بدهیم .
“رویا صفری “از بانوانی است که با کاروان قرارگاه رسانه ای سازمان بسیچ رسانه خوزستان به چذابه آمده و می گوید: وقتی شکوه و عظمت خادمان حسینی را می بینیم که لحظه ای از خدمت به زوار حسینی کوتاهی نمی کنند آرزو می کنیم ای کاش جای آنها بودیم و حداقل اندازه قطره ای در جاده ارادت عاشقان حسینی قدم برمی داشتیم .
صفری به سوال ما که “وضعیت خدمات رسانی موکب ها به زائران چگونه بود ؟”اینگونه پاسخ می دهد : موکب ها از نظر امکانات آب و برق و پذیرایی از زائران خیلی خوب بودند ولی در مرز چذابه از سمت موکب های ایرانی تعداد سطل زباله ها کم بود .آن طرف مرز هم از طرف موکب های عراقی بی نظمی و شلوغی و حجم زباله هایی که روی زمین بودند بیشتر به چشم می خورد .
وی با اشاره به اینکه حقانیت امام حسین (ع) و خانواده اش برای جهانیان ثابت شده می افزاید : عشق به امام حسین (ع) و بیداری دلهای مردم دلیل این شور حسینی است که باید قدر آن را دانست .
دیگر همکار رسانه ای که در این چند روز به مرز شلمچه و چذابه سفر کرده می گوید : سیل جمعیت عاشقان حسینی واقعا غرور انگیز است .
مجتبی گهستونی با اشاره به گره های ترافیکی شدید و طولانی در مرز چذابه و بویژه شلمچه اظهار می کند: انتظار می رفت سطح بهداشت در مرز های شلمچه و چذابه بهتر باشد . همچنین با وجود توسعه جاده ای ،اینکه آسفالت برخی محورهای کناری هنوز در حال انجام بود جای تعجب داشت . برخی علائم راهنمایی رانندگی هم در برخی مسیرها نصب نبود که باید این کارها از قبل انجام می شد .
وی می افزاید : این فرصت اربعین حسینی برای خوزستان یک مزیت ارزنده است و امیدواریم سال آینده نواقض برطرف و وضعیت خدمات رسانی در همه ابعاد گسترش یابد .
آفتاب به تدریج کمرنگ و جای خود را به غروب داده و حرارت وگرمای هوا فروکش کرده است . کمی جلوتر در مسیر ترددمان در جاذبه مغناطیسی چذابه ،سپیدپوشان در خط مقدم سلامت هستند همانها که روزگاری گِل و خون و گلوله را از بازوی مدافعینِ چذابه جدا می کردند.دهها پزشک و پرستار و دانشجو بصورت افتخاری در مرز چذابه حضور یافته اندتا ذره ای از درد و رنج های زائران حسینی را کم کنند. “مصطفی آشتاب” هم از جمله پزشکانی است که از شهرستان بهبهان برای ارائه خدمات پزشکی و بکارگیری توان علمی خود در چذابه حضور یافته است .
او می گوید: “سال قبل عازم کربلا بودم و توفیق زیارت امام حسین (ع) و بین الحرمین را یافتم . اما امسال شرایط من برای رفتن به کربلا مهیا نشد از این رو تصمیم گرفتم با آمدن به مرز چذابه و شلمچه و خادمی زائران حسینی ، دلتنگی خود را رفع و به وظیفه ام عمل کنم.”
به راستی چه روزگاری بر این مرز بی انتها رفت و چه روزهایی است این اتحاد و همگامی که همه یک هدف و یک خانه را نشانه می رفتند. کربلا و کربلا و آرامگاه سالار شهیدان.
در موکبی دیگر که بعنوان اسکان بانوان لحاظ شده دیگ های بزرگ غذا به چشم می خورد .تعدادی از بانوان در حال پوست کندن سیب زمینی و عده ای دیگر درحال تمیز کردن حبوبات برای پخت غذای نذری هستند .اینجا همه دلی کار میکنند، اصلا همین که در نذری دادن کسی از کسی توقع ندارد، خودش حسابی حال آدم را خوب میکند.
بانوان دست می سایَند و ذکر صلوات و زیارت عاشورا را با هم تکرار می کنند؛ با پوششی زینب گونه،زینبان معصوم دیارمان. این زنانِ زن،این زینب های زمان .دراین بین هستند آدمهایی که در روزهای معمول سال برای انجام دادن بیشتر کارهایشان فکر این هستند که متقابلا چه چیزی نصیبشان میشود، موقع پختن نذری، آستینشان را بالا میزنند و میایستند پای دیگ. این بیدریغ کمک کردن باعث میشود که آدم احساس کند در حال انجام کاری است که مادیات در آن جایی ندارد و فقط برای رضای خدا و اهل بیت(ع) است. برای همین است که از این دیگها، هم حاجت گرفتهایم و هم شفا.
افزوز سالمی از جمله بانوانی است که از سفر کربلا بازگشته و به اتفاق خواهر و مادرش در این موکب مستقر شده اند . دیدگاهش درباره فلسفه کربلا ، بر زنده نگه داشتن دین اسلام است و اینکه باید مراقبت کنیم که هم شور حسینی و هم شعور حسینی را دنبال کنیم .
این زائر کربلایی، از لحظات به یادماندنی این سفر معنونی برایمان می گوید : زیارت امام حسین (ع) اینقدر زیبا و غیر قابل توصیف است که هر کس فقط یک بار این سعادت را پیدا کرد آرزو می کند هر ساله زیارت اربعین در کربلا باشد .
سالمی ، به سوال ما که “آیا حاضر بودید هزینه این سفر را جای دیگر صرف کنید ؟” اینگونه جواب می دهد : به هیچ عنوان حاضر نیستم این سفر را با تمام دنیا عوض کنم. شاید بعضی انسان ها که سهمی از این عشق حسینی نبرده اند بگویند به جای این سفر به نیازمندان کمک کنیم اما باید بگویم این دو با هم مغایرت ندارند و می توان هم به زیارت رفت هم دست نیازمندان را گرفت .
این معلم اهوازی براین باور است : سفر زیارتی اربعین به کربلا و نجف سعادتی هست که منتهای آرزوی هر انسان و محب ائمه علیهمالسلام است .احساس می کنم با این سفر روحم که در این مشغله ها و روزمرگی ها کسل و رنجور شده بود نشاط دوباره پیدا کرد .
پس از شنیدن حرف دل های زائران حسینی فرصتی پیش آمده تا در مرز چذابه گفتگویی با فرمانده کل نیروی انتظامی خوزستان داشته باشیم . “سردار احمد رضا رادان” در جمع خبرنگاران درحاشیه بازدید از مرز چذابه ، این مرز را از لحاظ تردد زائران در رتبه دوم پس از مرز مهران اعلام می کند .
سردار احمدرضا رادان، با بیان اینکه میزان خروج و ورود زوار به کشور در حال حاضر رقم ۵۰ درصد را نشان می دهد اظهار می کند : مرز چذابه امسال یک ویژگی خاصتری نسبت به سال گذشته داشت چرا که با همکاران طرف عراقی به این توافق رسیدیم که اتباع خارجی از این مرز عبور کنند.
وی می افزاید : تا الان خروج زوار از مرزها به ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر رسیده که نسبت به سال گذشته افزایش داشته و نزدیک به ۸۰۰ هزار نفر هم برگشتند.
به گزارش نبض شهر، حرکت در مسیر پیاده روی اربعین کاری ساده نیست اما با دو پای عشق و معرفت به آقا امام حسین (ع) شدنی است و چه زیباست در تابلوی رنگارنگ اربعین گره شدن و افتخار ما هم این است در این نقش یک گره باشیم . به راستی زلالی باران در زلالی عاشقان حسین خلاصه می شود و نوای عروج انسانی به گوش می رسد چرا که همه مسیرها شده حرم و عشق که زمان ومکان نمی شناسد.
شب وروز پیاده روی در امتداد جاده زیر باران قدم برداشتن و سرما وگرما را به جان خریدن جز تاوان عشق نیست و چه زیبا نوشته بود قدم به قدم قدمهایت را نذر آمدنت می کنم .
ای مسافر دیار عشق به کجا چنین شتابان ؟ زیر باران جواب سلامم آمد جاده تو را می خواند جاده بارانیست ، گویا چترها را باید بست و زیر باران باید رفت .این جاده از ابتدا تا انتهایش عمود است ، در افق راه می رویم اما به بالا می رویم .در این جاده عشق جاریست و عظمت جریان دارد ..
شهرزاد امیری
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید